نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا




 

سپاهیان رومی (لژیونرها) که در146 پ م کورنت را غارت کردند و به یونانیان نگونساری و ناتوانی سیاسی شهرهای سابقاً پرغرور آنان را نشان دادند، نخستین و بازپسین چپاولگران رومی نبودند که بر جهان یونان فرود آمدند. برای بیش از یک قرن پس از آن زمان، سرداران، فرمانداران و گردآورندگان خراج و ماجراجویان از همه گونه، از غرب برای نام و مال به زیان مردم هلینستی به راه افتادند. ضمناً فرمانروایی رومیان را برهمه ی سرزمینهای مدیترانه ی شرقی گستردند و بسیاری از ثروت آنها را غارت کردند. بسیاری شهرهای یونان به ویژه آنها که در قلب اژه مرکز تمدن یونان بودند، ضربتی خوردند که هرگز از آن نتوانستند قد راست کنند. کمی جمعیت دامن گیرآنها شد و نیروهایی که در گذشته مایه ی سرافرازی فرهنگ هلنیستی تا پایگاهی بس بلند شده بودند، دیگرخود را نشان ندادند.
در 128 پم م، تنها در حدود هیجده سال پس از پیروزی رومیان بر یونانیان، یک سیاستمدار دلیر چینی به نام چانگ کین به سوی غرب به دره ی رودهای آمودریا و سیردریا راند. در آنجا با شگفتی دریافت که به منتهای مرزهای شرقی تمدن خاورمیانه رسیده است. از آن پس، چینیان گه گاه روابط سیاسی و بازرگانی خود را با آسیای میانه تجدید می کردند تا آن که در 101 پ م، سپاهیان چینی درپی چانگ کین راه بریدندویک رشته واحدهاراتاسیردریابه تصرف آورند. این گسترش قلمروچین به سوی غرب موجب برقراری یک راه کاروان رو میان چین وخاورمیانه شدبه نام « جاده ی ابریشم» . (1)
تقریباً همزمان با این رویدادها راههای دریایی اقیانوس هند گسترشی بسیار یافت. از زمان یورش نیمه متمدنان عصر مفرغ (1500- 1200پ م) امیرنشینهای خرد نیمه دریازن در کرانه ها برپا شدند و راه کرانه ها را بر دریانوردان دریای عرب، آبهای خلیج فارس و دریای سرخ بستند. با وجود این دشواری، ناویانی که در خدمت بطلمیوس هفتم (ملقب به ائوئرگتس دوم به معنی نیکوکار) پادشاه مصر بودند، در120پ م، پیشروی سفری دریایی شدند به هند. آشفتگیهای سیاسی بعدی مصر که سرانجام پای رومیان را (در30پ م) بدانجا گشود، از رونق این راه تازه گشوده نکاست. چون ناخدایان یونانی- رومی با نظم جهت وزش بادهای موسمی اقیانوس هند آشنا شدند، اندک اندک بر دلیری افزودند و راه دریا به هند را با بریدن راههای درازتر دریایی کوتاه کردند (و از درازدستیهای سران لنگرگاه ها دوری جستند). تا رسیدن نخستین قرن میلادی، سفر بی توقف از سراسر پهنای دریای عرب از تنگه ی عدن تا کرانه های منتهای جنوبی هند امری شده بود عادی. در نتیجه، حمل و نقل میان مدیترانه و اقیانوس هند ارزان تر و هم سریع تر شده بود و جریانی از کالا میان این دو منطقه از راه اسکندریه ی مصر روان بود. این بازرگانی راه دورمایه ی ادامه ی رونق اسکندریه شد؛ حتی در زمانی که سرزمینهای مجاوراین بندردر دره ی نیل در حکومت رومیان دچار رکود اقتصادی شده بود.
چون ناخدایان در اقیانوس هند از رازهای بهره گیری از بادهای موسمی در دریای عرب آگاهی کامل یافتند، به سوی کرانه های دورتری در خلیج بلنگال راندند و بازرگانان پرتوان با دریانوردانی که در کرانه های جنوبی چین دریاپیمایی می کردند، همکاری آغاز کردند. نتیجه آن شد که پیوندی پدیدار شد میان چین و هند از راه دریا، همچنان که (اندکی بیشتر)(2) مدیترانه با هند مرتبط شده بود. تا سده ی دوم میلادی (و شاید پیش از آن)، راههای دریایی سابقاً جدا از هم میان روم و چین یعنی از مصر تا جنوب هند و از جنوب هند تا مالایا و از مالایا تا چین، به صورت شبکه تجاری یکپارچه شد و دریایی جنوبی از افریقا تا چین جنوبی راهی شد به هم پیوسته. (3)
بدینگونه، در دهه های اخیرسده ی دوم پ م، چین با خواست خویش با دیگر تمدن های اوراسیا رابطه ای مرتب برقرار ساخت. راه های بازرگانی دریایی و زمینی نمایه ی پیوند چهار کانون فرهنگی بزرگ این بخش شد. گذشته از اینها، چراگاههای پهناور مرکزی اوراسیا خود پیوندی دیگر پدیدار کرد که بیشتر جنبه ی نظامی داشت تا بازرگانی، تا رسیدن سدهی چهارم پ م، پرورش گله های اسب میان همه مردم استپ رواج بسیارگرفته بود. روابط پرآشوب میان این قبیله ها باهم و با تمدن های گوناگونی که در جبهه ی جنوبی آنها از یک سر قاره تا سر دیگر آن کشیده شده بود، اثر آشفتگیهای نظامیی و سیاسی مهم را در مسیری پهناور منتقل می ساختند. بدین گونه، جهان اوراسیا به گونه ای بی سابقه در بسته ماند.
این رویداد را شاید بتوان با دربند بسیار نام آورترجهان در قرنهای شانزدهم تا هیجدهم میلادی که در آن کاشفان و سوداگران و مبشران مسیحی اروپایی منظماً کرانه ها و جزیره های سراسر جهان را به روی پیشرویهای غرب گشودند، سنجید و همانند گرفت. جز این که گسترش اروپاییان در مقیاسی پهناورتر از نظر جغرافیایی بود؛ و آثار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آن ژرف تر. در سده های 200 پ م- 200م، چهار تمدن عمده ی اوراسیا از لحاظ فن آوری و زیبایی شناسی کمابیش با هم برابر بودند، چنان که تعدیلهای شگرف در شیوه ی زندگی ملتی از این ملت ها لازم نمی شد. بنابراین وام گیری فرهنگی ناشی از این دربندان نخستین، محدود می شد به آنچه پذیرنده با میل می گرفت. در نتیجه، کوششهای دریانوردان و سپاهیان و کاروانسالاران کهن به هیچ روی فراز و نشیهایی همانند آنچه در زمان ما از نظر ویرانگری استقلال فرهنگی مردم غیراروپایی روی نموده است، پدیدار نساختند. برعکس توازن فرهنگی اوراسیا بیش از پیش برقرار ماند.
با این همه، نخستین دربندان جهان مایه ی دگرگونیهای شگرفی در الگوی کلی تاریخ اوراسیا گردید. دو ناحیه ای که در کناره های جهان متمدن به شمار می رفتند، اینک کانونهای مرکزی بر سر راه های بازرگانی شدند: هند جنوبی و دره های رودهای دو سوی هندوکش. شاید تصادفی نباشد که این هر دو سرزمین در طی دو یا سه قرن بعدی جایگاه نوآوریهای برجسته ی فرهنگی شدند. هند جنوبی گویا گهواره ی خاستگاه آیین های شیوا و ویشنو باشد که با هم صفت مشخصی به آیین هندویی بخشیدند و آیین بودایی مهایانه یحتمل در سرزمین هندوکش به صورت برجسته و مشخص خود درآمده باشد.
آفرینش فرهنگی چه بسا در سرزمینی انتظار رود که در آن داد و ستد و شهرنشینی مایه ی امیزش و برخورد مردم گوناگون باشد. ولی، در هند جنوبی که در آن فرهنگهای آریاییان و دراویدیان و مردم مشرق مدیترانه با هم برخورد کردند، هیچ یک از این شرایط موجود نبود و نیز در آسیای میانه که فرهنگ چینیان و هندیان و یونانیان و بیابانگردان و مردم خاورمیانه برهم فرو افتادند، پدیده ای که بتوان بدان نام تمدن نو اطلاق کرد، پیدا نشد. دراین سرزمین ها، محافظه کاری درونی و جاذبه ی بیرونی تمدنهای کهن و استوار پاگرفته ی اوراسیا راه را بر بالیدن شیوه زندگی تازه ای بستند. با این وجود، هم هند جنوبی و هم آسیای میانه توانستند واسطه ی انتقال و جوشش و فعالیت بعضی جهشهای عوامل فرهنگی کهن تر شوند و بدین گونه، شیوه های برجسته ی تازه ای را به جامعه های کهن عرضه کردند تا آنها برحسب ذوق و سلیقه بپذیرند یا رد کنند یا تعدیل.
کلا ًعوامل تعدیل شده ی تمدن هلنیستی میان 200پ م تا200م، توجه مساعد بیشتری را جلب می کرد تا دیگر فرهنگهای جهان. تاریخ هنرشواهد آشکارتری از این امر به دست می دهد. زیرا، هنر هند و هم هنر چین این دوران، تأثیری بس شگرف از مجسمه سازی یونانی یافته اند. در زمینه ی دین و دانش می توان جریانی موازی و نه چندان صریح مشاهده کرد. برای مثال، آیین بودایی مهایانه نفوذی از ادراکات دین هلنیستی را در تملک آوردند. منتها بعضی تفاوتهای بومی در آنها برجای ماند. تأثیر ژرف یونانی بر روم و سرزمینهای اروپای غربی لازم به توضیح نیست. زیرا، در آن سو فرهنگ یونانی هیچ رقیبی نداشت. بنابراین، پس از آن که فرهنگ یونانی در کانون خویش در پیرامون دریای اژه هم از آفرینش فرو مرد، باز هم به درخشانی و شعله پراکنی مانند روشناییی که از یک ستاره ی خاموش شده در فضا موجود است، تا دو یا سه قرن بیشتر به رساندن خویش به مرزهای دوردست جهان متمدن ادامه داد.
ولی، درعین این که اندیشه ها و فنون برخاسته از مدار فرهنگ یونانی به فراوانی در سراسر اوراسیا گسترده می شد، تمدن های بزرگ دیگری بودند که غافل ننشستند. به راستی که پذیرش و دگرگونی سازی عومل برجسته از یونان، خود نشانی بود از نیروی جذب از سوی هندیان و چینیان؛ زیرا هیچ نیروی خارجی آنان را به پذیرش نوآوریهایش مجبور نساخته بود. گذشته از اینها، هم هند و هم چین با پیروزی بر نیمه متمدنان پیرامون و تأکیدی جدیدی در کانون و نواحی مرکزی و هسته ی هر یک از این دو تمدن پدیدارمی شد؛ بی آن که اثر برجسته ی شیوه ی جاذبه ی پیشین را که به تمدنی وابسته بود، ناپدید کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Albert Hermann, Die alten Seidenstrassen zwischen China und Syrien (Berlin Weidmannsche Buchhandlung,1910) , pp. 1- 4.
رونق کامل جاده ی ابریشم بی گمان بستگی داشت به اوضاع بغرنج سیاسی و نظامی و اقتصادی سراسر این راه. ولی یکی عامل بسیار مهم همانا وسایل حمل و نقل بود. تنها شترهای بلخی یا دوکوهانه می توانستند بارهای گرانی از کالا از میان بیابانهای سرد و دشوار میان چین و خاورمیانه حمل کنند و فنون و شیوه های سازماندهی یک کاروان آن چنان پیچیده و بغرنج بودکه با کار دریانوردان برابری می کرد. گویا هیچ آگاهی آشکاری از این که این گونه شتران چه زمان اهلی شدند، دردست نباشد. این چارپا گویا از دید هخامنشیان جانوری بود کمیاب. نک:شتر بلخی که در تخت جمشید با هدیه های شگفت دیگر نقش بسته است) و چینیان نیز در سده ی پنجم پ م و بی گمان پیش از 221پ م، آنها را اهلی می دانستند. «شتر در راه بریدن در میان رنگ روان با بارگران هزار کاتی (Catties)، حدود600متر) و مسافتی 30لی (Li، حدود60گرم)، گوی سبقت می رباید.»
(ترجمه از:T'ai ping yu lan 901. 6. b. by Hiso Yen Shin). رواج شتر عربی یا یک کوهانه به سوی غرب در همین زمان (یا اندکی پیشتر) بوده است و اثری همانند در گشودن بیابانهای سوزان افریقای غربی داشته است. شترهای یک کوهانه به روزگار هخامنشان در ایران بسیار فراوان و مهم بود؛ ولی تا زمان هلنیسم در افریقا و تا روزگاررومیان در مغرب انتشار نیافته بود. نک:
W. W. Hyde Ancient Greek Mariners (New York: Oxford University Press, 1947). pp. 184- 185; Stephane Gsell,Histoire ancienne de L'Afrique du Nord (Paris:Hachette,1920) ,IV, p. 139;Herodotus, VII,83- 86; Xenophon, Anabasis, VI,1.
2. مورخ چینی پان کو تاریخ گشایش راه هند را از روزگار پادشاهی ووتی (140تا86 پ م) می داند؛ ولی تاریخ دقیق به دست نمی دهد.
3. Mortimer Wheeler, Rome beyonde the Imperial Frontiers (Harmondsworth: Pelican, 1955). pp. 141- 183; E. H. Warmington, the Commerce between the Roman Empire and China (Cambridge: Cambridge University Press, 1928) pp. 1- 34; W. W. Hyde, Ancient Greek Mariners, pp. 169- 232; J. J. L. Duyvendak, China's Discovery of Africa (London: Arthur Probsthain, 1949) , pp. 7- 12; K. A. Nilakanta Sastri, (the Beginnings of Intercourse between India and China,) the India Historicl Quarterly, XIV (1938) , PP. 380- 387' G. F. Hudson, Europe and China (London: Edward Arnold, & Co. , 1931) , pp. 53- 102; Radhakumud Mookerji, A History of Indian Shipping and Maritime Activity (London: Longmans, Green, 1912) , pp. 116- 141 and passim.

منبع مقاله: هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.